از جان و دل خواهم تو را
عیسی به قلب من در آ
باشد تو را آنجا سرا
کن رهبری مرا
غوغا و شور این جهان
نامت کند از دل نهان
لیکن تویی نیکو شبان
ظاهر کنی خود را
خود خواهی و کبر و غرور
از من نما یکباره دور
گردان تو قلبم پر سرور
خواهم از دل تو را
*
این روح سرگردان من
وین قلب نا فرمان من
در آی و کن درمان من
فرمان برم جانا
گر این دل از عیسی شود
هر چیز روح افزا شود
زشتی رود زیبا شود
تازه شود دنیا
سرتاسر قلبم اگر
از آن تو باشد دگر
چیزی نخواهم ای پدر
پس ای خدا بیا