(چون طوفان آید و جانم ترسان شود
چشمانم را به تو خواهم دوخت
چون ترس و نا امیدی در من ساکن شود
چشمانم را به تو خواهم دوخت) (۲)
جانم در دستان تو است پدر
پناهگاه امنم تویی
این است سرود پیروزی من
در ضعف هایم قوت تویی
لبهایم وصف تو را سراید
چون نا امیدی حمله کند
برافرازم نام نیکویت را
با شادی تو را سرایم
(چون ز بار گناه قلبم نالان شود
چشمانم را به تو خواهم دوخت
گر گمگشته ز راه گیج و حیران شوم
چشمانم را به تو خواهم دوخت) (۲)
(جانم در دستان تو است پدر
پناهگاه امنم تویی
این است سرود پیروزی من
در ضعف هایم قوت تویی
لبهایم وصف تو را سراید
چون نا امیدی حمله کند
برافرازم نام نیکویت را
با شادی تو را سرایم) (۲)