خود را به کویت میرسانم
تا گویمت عیسی اسیرم
هنگام دیدارت مرادم
از دست تو مولا بگیرم
آماده کردم جمله ها را
تا با تو گویم وقت دیدار
گویم که من لایق نبودم
حتی کنم نام تو تکرار
با کوله باری سخت و سنگین
با روزگاری رفته بر باد
آیم به درگاهت خداوند
لمسم کنی تا گردم آزاد
اینک اجازت ده غلامی
بهر غلامان تو باشم
ای جان جانان شاه شاهان
من تحت فرمان تو باشم